جدول جو
جدول جو

معنی رخت داری - جستجوی لغت در جدول جو

رخت داری
(رَ)
عمل و شغل رخت دار. رجوع به رخت دار شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از درخت کاری
تصویر درخت کاری
درخت کاشتن، کاشتن نهال، نهال کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخت دار
تصویر تخت دار
صاحب تخت، دارندۀ تخت، جامۀ خواب که بر روی تخت بگسترانند، رختخواب، کنایه از پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
(دِ رَ تِ)
درخت زینتی از نوع کاتالپا با برگهای پهن بشکل دل خوشه های بزرگ، گلهای سفید و نیامهای باقلائی بزرگ. جنس های آن در آسیا مخصوصاً هندوستان و امریکای شمالی دیده میشود. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جامۀ سیاه و سفید را گویند. (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). جامۀ سیاه و سفید که پادشاهان ایران ویژه دارا بر روی تخت خود می گسترانید. (ناظم الاطباء) ، جامۀ خواب را نیز گفته اند و معرب آن دخدار است. (برهان) (انجمن آرا). جامۀ خواب باشد که بر بالای تخت بگسترانند و معرب آن دخدار است. (فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج). جامۀ خواب. (ناظم الاطباء). جامۀ خواب که بالای تخت گسترانند، دخدار معرب آن و در قاموس: دخدار، جامۀ سفید یا سیاه، معرب تخت دار. (فرهنگ رشیدی). رجوع به تختار شود
لغت نامه دهخدا
راهی. عازم. کوچ کننده. سفرکننده:
گشت از آن تخت نیز رخت گرای
رفرف و سدره هر دو ماند بجای.
نظامی
لغت نامه دهخدا
التفات و تکریم، معاونت و یاری، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَ عی یَ)
عمل رعیت دار، نگهبانی رعیت. حفظ رعیت، حکومت و ضبط و ربط تدبیر در حکومت. (ناظم الاطباء). سیاست. (یادداشت مؤلف).
- رعیت داری کردن، سیاست کردن و حراست کردن زیردستان را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حُ مَ)
حرمت داشتن: بزیارت رؤسای قوم برفتی و حقوق ایشان بگزاردی و حرمت داری کردی. (تاریخ قم ص 217)
لغت نامه دهخدا
(کِ یَ / یِ)
رخت دارنده. کسی که جامه های پوشیدنی سپرده به اوست. (ناظم الاطباء). منصبی در دورۀ قاجاریه. یکی از شغل های درباری بزمان سلاطین قاجار برای داشتن لباس های شاه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ کَ)
تاجور. پادشاه. دارندۀ اریکه و صاحب سریر سلطنتی: و ذکر محامد اخلاق این پادشاه خوب سیرت و این تخت دار جوانبخت همه کس بخواند. (راحهالصدور راوندی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از منت داری
تصویر منت داری
سپاسداری سپاسداری سپاسگزاری
فرهنگ لغت هوشیار
صاحب تخت پادشاه، کسی که شغل او نگاهداری تخت روان باشد، جامه خواب که بالای تخت گسترند، جامه سفید و سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طشت داری
تصویر طشت داری
عمل و شغل طشت دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشت داری
تصویر تشت داری
عمل و شغل تشت دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منت داری
تصویر منت داری
((مِنَّ))
سپاس داری، سپاس گزاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روح داری
تصویر روح داری
Soulfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بازی قایم باشک
فرهنگ گویش مازندرانی
خویشاوندی
دیکشنری اردو به فارسی